از بادهای میچشم که هرگز در خمّی نجوشیده است
از بادهای میچشم که هرگز در خمّی نجوشیده است-
بادهای در پیمانهها و جامهایی از مروارید-
بادهای که تمام انگورها و تاکهای فرانکفورت نیز،
چون آن بار نمی تواند داد.
مست ِ هوایم
و هرزهگرد و بادهگُسار خمخانههای شبنم-
و در دل روزهای بیپایان تابستان،
در میخانههای آبی آتشین آفتاب گیج میزنم.
آنهنگام که صاحبان باغ،
زنبورهای مست را از از آستانه رزها و اطلسیها میرانند؛
و پروانگان از جرعهنوشیهای خویش دست میکشند،
من اما همچنان بیش از پیش نوش میکنم.
تا آنجا برای دیدن این بادهنوش بیمقدار،
که بر شانههای خورشید تکیه کرده است،
قُدسیان آسمان کلاههای برفی خویش را بچرخانند،
و قِدیسان رو به سوی دریچهها هجوم آورند!
ترجمه: مهرداد پارسا
I taste a liquor never brewed
I taste a liquor never brewed –
From Tankards scooped in Pearl –
Not all the Frankfort Berries
Yield such an Alcohol!
Inebriate of air – am I –
And Debauchee of Dew –
Reeling – thro’ endless summer days –
From inns of molten Blue –
When “Landlords” turn the drunken Bee
Out of the Foxglove’s door –
When Butterflies – renounce their “drams” –
I shall but drink the more!
Till Seraphs swing their snowy Hats –
And Saints – to windows run –
To see the little Tippler
Leaning against the – Sun
تاریخ، فرهنگ و هنر...
ما را در سایت تاریخ، فرهنگ و هنر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9culture-artd بازدید : 257 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 17:00