داستان خلیفه و زندیق

ساخت وبلاگ


زندیقی را نزد خلیفه بردند که درباره او حکم کند. خلیفه گفت: به من خبر داده‌اند که تو زندیقی و کفر می‌گویی و از دین خدا روی‌گردان شده‌ای. مرد گفت: حاشا و کلا. من نماز می‌گزارم و روزه می‌گیرم و جز خدا را نمی‌پرستم. خلیفه گفت: دروغ می‌گویی! سخن راست بگو، ورنه فرمان دهم که تو را چندان تازیانه زنند که به زندیقی‌ات اقرار کنی. مرد گفت: شگفتا، این چه حالت است که می‌بینم؟! مصطفی(ص) شمشیر می‌زد که به مسلمانی اقرار کنید و تو که بر جای او نشسته‌ای، تازیانه می‌زنی که به کافری اقرار دهیم؟

(لطائف الطوائف، ص۲۹۴)

تاریخ، فرهنگ و هنر...
ما را در سایت تاریخ، فرهنگ و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9culture-artd بازدید : 275 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 17:00